اینجا ایران است
اینجا ایران است.سرزمین دلبستگی ها.سرزمین مهرها و آیین ها.اینجا ایران است.نقطه ثقل عشق و عقیده و ایمان. ایران سرزمین مادری من است.سرزمین اجدادی من،سرزمین تاریخی که حماسه هایش را بهار فریاد میزند. اینجا نقطه آغاز همه افتخارات است.اینجا سرزمین سنگ هایی است که تاریخ این دیار را بر خود حک کرده اند.ایران زمین خانه ای است که هر روز افتخار می آفریند.کوچه هایش همیشه عطر یاس و خاطره دارند و کودکانش به این همه جاودانگی بر خود می بالند.اینجا سرزمین مردان و زنان کرد و لر و بلوچ و گیلک و آذری است.سرزمین مردمانی که به وطن خود که جایگاه تمدن و عرفان و عشق است می بالند. اینجا سرزمین تمدن و آزادگی است. سرزمین پاکی و صداقت که نور و نیایش از ازل در مدارس بود و چشمه های روشن صدا،از دامن کوه البرز و زاگرس می جوشید تا دل ها را به زلالی و بی کرانگی پیوند دهد. درود خدا بر تو باد که در کتاب تاریخ نام و نشانت را با نور نوشته اند و جاودانگیت را با عشق امضا نموده اند.دامان مادرت سبز و پر طراوت باد که کبوتروار،پر پروازت داد ای فرزند خورشید ای سرزمین جاودانه من ای ایران. My home, Iran
دوستت دارم ای سرزمین مادری دوستت دارم سرمین مادریام ساده بودم که احساس میکردم ترا از یاد میبرم گریه میکنم تو با منی میخندم تو زیباترین واژهها را نثارم میکنی میرقصم تو سرچوپیکیش رقصهایم میشوی باید سپاسگذار تو باشم که به من یاد دادی زبان اجدادم را فراموش نکنم چرا بعضی دوست دارند دور بمانند از ادامه پدرانشان باید سپاسگذار تو باشم که به من آموختی چون سیمره با اسب بتازم چون مله کوه بر بالین رومشکان آرام بگیرم مگر سیمره از کسی اجازه میگیرد برای جاری شدن باید سپاسگذار تو باشم که به من آموختی غرش برنوی پدرم را از یاد نبرم باید سپاسگذار تو باشم که به من آموختی پدر را ببینم که در خیال طراوت باران گندمهایش را وزن میکند و مادر در نگاه خیس باران اشکهایش را و دختران ایل عشقهایشان را که از ترس در کنج یخدان دلشان مخفی کردهاند، در تهران همه چیز را دیدم، طعم غذاهای ایرانی و اروپایی را تجربه کردم عریانی عطرهای فرانسوی را لمس کردم اما دیدم طعم «برساق» و بوی گل «باوینه» تو چیز دیگری است. «هرگز به فکرتان رسیده که این سرزمین مال ماست» |